استیون اسپیلبرگ کارگردان معروف هالیوود کیست
استیون اسپیلبرگ کارگردان معروف هالیوود کیست: استیون اسپیلبرگ بهعنوان بزرگترین کارگردان تجاری تاریخ سینما شناخته میشود. در آدرس اینترنتی که در پینوشت ذکر شده است به تفصیل و ترتیب میتوان لیست درآمد کارگردانان تاریخ سینما را دید، در این لیست اسپیلبرگ رتبه اول، جیمز کامرون رتبه دوم و آنتونی روسو در رتبه سوم قرار دارد.
استیون اسپیلبرگ کارگردان معروف هالیوود کیست
اسپیلبرگ مؤسس شرکت تولید فیلم آمریکایی امبلین اینترتیمنت است که با دو تهیهکننده به نامهای کاتلین کندی و فرانک مارشال در سال 1980 آن را تأسیس کرده است. نام این شرکت برگرفته از اولین فیلم او به نام امبلین است. اولین فیلمی که در این شرکت ساخته شد فیلمی کمدی به نام تقسیم قارهای(Continental Divide1981) بود.
در سال 1983 استیون اسپیلبرگ فیلم منطقه گرگ و میش را در شرکت امبلین اینترتیمنت تولید کرد. این شرکت در طول دهه 1980 چندین اثر مهم منتشر کرد از جمله آنها فیلم گرملینز(Gremlins) و سهگانه مهم بازگشت به آینده با موضوع ساخت ماشین زمان بود که با موفقیت روبرو شد و به عنوان بخشی از فرهنگ آمریکایی شناخته میشود. فیلم گرملینز اولین اثری بود که در آن از لوگوی امبلین اینترتیمنت استفاده شد. لوگوی این شرکت شخصی است که با دوچرخه دارد در آسمان دوچرخه سواری میکند و روبروی ماه قرار میگیرد و نقش او روی ماهِ کامل میافتد.
همچنین اثر چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت(Who Framed Roger Rabbit) اثر برجسته دیگری از این شرکت با همکاری والت دیزنی پیکچرز است که با ترکیب انیمیشن دو بعدی و فیلم سینمایی ساخته شد. این فیلم-انیمیشن با بودجه 50 میلیون دلاری به فروش 350 میلیون دلاری رسید.
امبلیمیشن(Amblimation) نام واحد تولید انیمیشنی شرکت امبلین اینترتیمنت بود که در سال 1989 تأسیس شد. این شرکت حدود 250 خدمه از 15 کشور مختلف داشت. این استودیو پس از هشت سال کار در سال 1997 تعطیل شد و تمام خدمه آن به شرکت دریمورکس منتقل شدند.
در این مدت در استودیوی امبلیمیشن کلا سه انیمیشنِ «بالتو»، «یک دم آمریکایی: فیول به غرب میرود» و «ما برگشتیم: یک داستان دایناسوری» ساخته شد که دوتای آنها شکست خوردند و اصلا به سودآوری نرسیدند و فیلم یک دم آمریکایی: فیول به غرب میرود به سختی هزینه اولیه ساخت خود را به دست آورد.
اسپیلبرگ مهره یهودی بسیار مهمی در سینمای هالیوود است، او کسی است که با همکاری جفری کاتزنبرگ و دیوید گفن شرکت انیمیشنسازی دریمورکس را تأسیس کرده است.
از میان این سه نفر، شخصیت اسپیلبرگ شاخصتر است چرا که بزرگترین حامیان صهیونیستهاست و در صنایع فرهنگی آمریکا و اروپا حامیان بسیار قدرتمند مالی و سرمایهگذاری دارد. او ابتدا فیلمهای حادثهای میساخت اما امروزه بیشتر به فیلمهایی با مضامین هولوکاست و مظلومیتنمایی یهودیان و صهیونیستها شناخته میشود.
شرکت دریمورکس همان شرکت انیمیشنسازی که در اینترو(پیش درآمد) انیمیشنهایش پسری را میبینیم که روی ماه نشسته و ماهیگیری میکند. این شرکت در سال 1994 به دست این سه نفر تأسیس شده است و انیمیشنهای ایدئولوژیکی مانند شاهزاده مصر(The Prince of Egypt 1998) و فرار مرغی(Chicken Run 2000) را منتشر کرده است.
انیمیشنهایی که اولی درباره روایت حضرت موسای سکولار و رقاص و آوازهخان و دومی با داستانی با الگوی هلوکاست در پس زمینه اما درباره مرغهایی است که قرار است از محل نگهداری خود که شبیه اردوگاه کار اجباری آشویتس است فرار کنند. استاد محمدحسین فرجنژاد نیز در کتابهای خود به خصوص درباره انیمیشن شاهزاده مصر نقد مفصلی نوشتهاند و در تحلیلهای خود به اسپیلبرگ توجهی ویژه داشتهاند.
در شرکت دریم ورکس تاکنون بیش از صد فیلم و انیمیشن ساخته شده است. پویانمایی «شرک» یکی از پرفروشترین آنهاست همچنین پویانمایی فرار جوجهای که درباره اردوگاههای کار اجباری یهودیان در جنگ دوم جهانی را در این شرکت ساختهاند. این انیمیشن از زمینهسازان اسطوره صهیونیستی هولوکاست است.
خانواده استیون اسپیلبرگ در ابتدای دهه 1960 به ایالت کالیفرنیا اثاثکشی کردند. اسپیلبرگ در کودکی شاهد دعوا و درگیری پدر و مادرش بود، صحنههایی که منجر به طلاق گرفتن پدر و مادرش و تبدیل شدن استیون به فرزند طلاق بود.
صحنههای نزاع خانوادگی اسپیلبرگ جوان را تحت تأثیر قرار داد و او را تبدیل به پسری منزوی اما پرحرف بدل کرد، جوانی که به درس و مشق رغبت چندانی نشان نمیداد، اما در عین حال سرشار از هوش و استعداد بود وآرام آرام دیگر فکر و ذکری جز این نداشت که با دوربین سوپر هشت پدرش ور برود و فیلم بسازد. کوتاهسخن این که استیون تمام مشخصات یک خوره تهاستکانی[نِرد] را داشت و به همین خاطر مورد سخره همکلاسیهای خود قرار میگرفت و بسیاری از اوقات هم بابت یهودی بودناش مورد ناسزا قرار میگرفت. اسپیلبرگ بعدها اعتراف کرد که آن سالها احساس بیگانه بودن میکرد.[6]
چهبسا علت رو آوردن اسپیلبرگ به هنر برای تسکین رنجشهای او از تحقیر و انزوا و طلاق پدر و مادرش باشد. شاید در همین سالها باشد که او برای ترمیم عقدههایش به عنوان یک یهودی منزوی، تصمیم به زنده کردن نام یهود و یهودی به وسیله هنر سینما بگیرد.
در تحلیل مستند مارول در پشت نقاب نیر شاهد این بودیم که خالقان یهودی کمیکهای شرکت مارول یهودیان سرخوردهای بودند که همچون ابرقهرمانان، نقابی به نام یهودیت بر چهره داشتند و در واقع ساخت ابرقهرمانانی مانند مرد عنکبوتی و مرد آهنی و… برگرفته از تجربه شخصی این یهودیان و پس زده شدنشان در جامعه آمریکایی بود.